♥♫سرد خونه♫♥
داشـتنت را سـکوت کـردم، رفـتنت را سـکوت کـردم، انـتظار بـازگـشتت را هـم... حـالا نـوبت تـوست ! بـاید در سـکوت بـه تـماشا بـنشینی سـوختنم را...! عشقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم کجایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ع سهراب مثل کبریت کشیدن در باد زندگی دشوار است من خلاف آب شنا کردن را مثل یک معجزه باور دارم آخرین دانه کبریتم را می کشم در این باد هر چه بادا باد! + خیلی وقته کسیو لینک نکردمـ اما الان دوس دارمـ یه سری دوست خوب اینجا داشته باشمـ ... فقط با معرفتاش واس تبادل لینکـ و این چیزا کامنت بزارن : حس قشنگیه وقتی دنیای یه دلو میخونی... میتونی لابلای دوس داشتنیاش نگاهشو به زندگی بشناسی... میتونی خیلی چیزها یاد بگیری از همین حرفای ساده ی دلا... با اجازه میخونم دنیاتو و میبینم و یاد میگیرم... برات اوج آرامشو آرزو دارم دوست من... این روزها هیچ آرزویی ندارم... وقتی بزرگترین آرزوی آن دخترک... تمام نشدنِ پیاز و سیب زمینی خانه شان بود. .. عاشقانه چه عاشقانه است این روز های ابری… چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی… چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا… چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق… و من چه عاشقانه زیستن را دوست دارم… عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم… عاشقانه سرودن را دوست دارم… عاشقانه نوشتن را دوست دارم… عاشقانه اشک ریختن را… عاشقانه خندیدن را دوست دارم… دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار بهترین و عاشقانه ترین کسانم… و من عاشقانه می گِریَم… عاشقانه می خندم… عاشقانه می نویسم… و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم… ❀❤SMR7❤❀ قلبم رو تکراره همیشه دوست داره دست من نیست هر روز میگم دوست دارم دست هر روز میگم دوست دارم با تو دلم خوشه هرچی میخواد بشه یه نفر عشقتو همیشه یادشه قلبم رو تکراره همیشه دوست داره حالا که میگی آره انگاری هوا تب داره بی قراره داره قلبت راست میگه هرچی دلش خواست میگه منوتو باهم باشیم دنیا مال ماست دیگه خدا اونجاست اون بالا حواسش به ماست حالا داره تو گوشت میگه ما مال همیم دیگه گوش کن به قلبت داره قلبت راست میگه هری دلش خواست میگه منوتو باهم باشیم دنیا مال ماست دیگ کدوم خواستن کدوم جون کدوم عشق؟شاید خیلی از این حرفا دروغهتا وقتی باهمیم از عشق میگیمنباشیم قولمون حتی دروغهاز این عشقایی که زنجیر میشههوس هایی که دامن گیر میشهمیترسم چون دلم بی اعتمادهبه احساسی که بی تاثیر میشه نه اینکه عاشقی حال خوشی نیستنه اینکه زندگی بی عشق میشهفقط کاش بین حسای مبهمبفهمم اخرش چی عشق میشهمثل حرفی که نگاهی نمیگفته و میگفتهاتفاقی که گاهی نمیافته و میافتهحس یخ زدن تو اتیش حال سوختن تو سرماتو بیداری خیاله یه حقیقته تورویاتو فکرش نیستیمو پیداش میشهولی وقتی که باید باشه میرهبه حال و روز ما کاری ندارینه اینکه عاشقی حال خوشی نیستنه اینکه زندگی بی عشق میشهفقط کاش بین حسای مبهمبفهمم اخرش چی عشق میشه کنارت چقدر حال من بهترهاز اون حالی که این روزا میشه داشت اگه دنیا هرچی که داشتم گرفتولی دستتو توی دستام گذاشتبگو تا کجا میشه هم دست بود تو راهی که بیراهه همپای ماستتوی صبحی که تاریکتر از شبهتو این شب که کابوس رویای ماستبا چشمات پر کن نگاه منوکه یه عمره از وهم خالی ترهحقیقی ترین لحظه هامو ببینکه از آرزو هم خیالی ترهبگو تا کجا میشه هم دست بودتو راهی که بیراهه همپای ماستتوصبحی که تاریکتر از شبهتو این شب که کابوس رویای ماست این روزها بیشتر از هر زمانی دوس دارم خودم باشم دیگر نه حرص بدست اوردن را دارم ن هراس از دست دادن را........ هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد.. دلم هوای خودم را کرده است همین........... وقتی به یه آهنگی میرسی که… باهاش کلی خاطره داری مهم نیست کجا باشی کی پیــــــــشت باشه فقط تویی و اون آهنگ وخاطـــــــراتی که .. لحظه به لحظه برات تازه تر میشند… دفتر دلم را در خلوت می گشایم هر ورق یاد تو را زنده میکند اهسته زمزمه می کنم دفتر عشق مرا اهسته بگشای ای دوست ....در میان هر ورق نام تو خفته است تقدیم به کسی که تمام وجودم از اوست
یادداشت های سوخته ام را به همراه تمام ناگفته هایم… در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم… سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید… مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم… اما حیف.. بعد مرگ تو فهمیدم…تقصیر تو نبود گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…
من هیچ نمی خواهم ... تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد آری تنها تو را می خواهم ...
.
ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهانم می گذارم و سرخوش از عشقت نوای خاموش قلبم را می نوازم تا شاید نسیم صدایم را به تو برساند و باز تو را به یاد قلب سوخته ام بیندازد گر چه خیلی دیر است اما هنوز هم چشم به راه جاده ای هستم که از ان به اسمان ها پیوستی و هیچ کبوتری خبر از برگشتنت نیاورد و باز هم کنار جاده بی حضور تو می نوازم
بی قرارم امشب... دلم آغوشت را میخواهد تا در آن آرام و رام گوش کنم به صدای قلبت و زندگی کنم در هوای نفس هایت و عاشق تر شوم و نفس هایم به شماره بیفتند و بیقرار تر شوم... دلم میخواهد باز تو باشی و من همین و بس...! نگران نباش،
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو مینویسم در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارده کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کناره مرداب ارزوهای رنگی ام در کلبه ای را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن مرا میابی
خیال کردم که با من هم دل و هم کیش و هم دردی به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
این متنو خیلی دوست دارم.دنیایی از مفهومه.بادقت بخونیدش: نه اسمش عشق است،نه علاقه ونه حتی عادت.... حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست....
چه شبها و چه روزایی بیادت من دعا کردم شدم مدهوش در یادت تو را با خود صدا کردم کمی می خوردم و گاهی دو صد دود و دمان کردم من آن راهی که رفتم را دوباره باز گو کردم گهی خوشحال از بودن گهی غمدار از این کردار گهی بی خود ز خود بودن گهی با خود صفا کردم نمیدانم چه تقدیریست کجایش اشتباه کردم محبت کردم و آخر جدایی دست و پا کردم ! قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............ می دانی بهترین روز زندگیم کی می تواند باشد ؟ روزی که تو در میان ناباوری هایم می آیی و دستم را می گیری ... و آرام زمزمه می کنی : ♥ دوستت دارم ♥ و خواهی گفت که برای همیشه آمده ای ... آمده ای تا بمانی ... ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم تا بگویم که، من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم تا ابد غم شبهایم را تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را ، قانون دنیا “تنهایی” من است و “تنهایی” من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست...
بخوام از تو بگذرم تنـــــــــــــــــــــــــهایی را باید ترجیح داد به تــــــــــــــــــــتن های که در کنار یکدیگرند و روحشان با دیگریستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فراموش کردنت برایم ابـــــــــــــــــــــــــــ خوردن بود از همان اب هایی که میپرت توی گلویت و سال ها سرفه میکنی از یه جایی به بعد ادم دیگه دوســــــــــــــــــــــ نداره همه چی درس بشه بشه دوســـــــــــــــــــــ داره همه چی تموم بشه عشـق ادم رو داغ میکنه و دوس داشتن ادم رو پخته هر داغی یه روزی سرد میشه ولی هیچ پخــــــــــــــــــــــــــــــته ای خام نمیشه از کودکـــــــــــــــــــــــــــــــــــی فال فروش پرسیدم چه میکنی؟ گفت به انان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشـــــــــــــــــــــــــم میدونی احــــــــــــــــــــــــــساسی دارم مثل اخرین بیســــــــــــــــــــــکویت توی بسته ، حس تنهایی و خرد شدن ............. دلتنــــــــــــــــــــــــــــگی یعنی اینکه کنـــــــــــــــــار دریا باشی و خاطـــــــــــــره تلخ خیابون خفتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کنه . ســـــــــــــــــــــــیلی واقعیت رو درسن اون موقعـــــــــــــــــــــی می خوری که وسط زیبـــــــــــــــــــاترین رویا ها غرقــــــــــــــــــ هستیـــــــــــــــــــــــــــــــــ این روز ها عجیب دلم بچـــــــــــگی می خواهد ..............خستــــــــــــــــه ام ..... یک قلم لطفا...............می خوام خودم را خط خطــــــــــــــــــــــــی کنم نمی دونم چرا همشــــــــــــــــــ به خدا میگیم یه مشکل بزرگــــــــــــــــــــــــــــ داریم ولی هیچوقت نمیگیم ... هیــــــــــــــــــــــــــــــ............. مشکل من خدایی بزرگ دارم چی سرنوشـــــــــــــــــــــت رو می بافه ؟ کجاست؟ می خوام بهش بگم اینی که واسه من بافـــــــــــــــــــــته رو باید بشکافه ..... اخه قسمــــــــــــــــــــــــــــــــت یقه اش خیای تنگه دارم خفـــــــــــــــــــــــــــــــــه میشم من از تنهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا بودن زیاد راضی نیستن وی خوش حالم که با خیلی ها نیســـــــــــــــــــــــتم سکوت رضایت بخش نیست گاهی سکوتــــــــــــــــــــــــــ نشانه بغضی است که نشکـــــــــــــــــــــــــــــــــــسته افســــــــــــــــــــــــــــــوس که قصه مادر بزرگ راست بود (یکیــــــــــــــــــــــــ بود و یکی نبود......................) زمســــــــــــــــــتان بود کلاغ ها گشــــــــــنه بودند مادرشــــــــــــــــــــــــــان به دنبال غذا گشــــــــــــــت غذایـــــــــــــــــــــــــــــــی نیافت از گوشــــــــــــــــــــــــــــــــــت خود برای انها تغذیهـــــــــــــــــــــــــــــــ کرد زمستان تمام شد...................کلاغ مرد جوجــــــــــــــــــــــــــــه ها گفتند اخ جـــــــــــــــــــــــــون از غذای تکراری راحـــــــــــــــت شدیم وقتی خاطـــــــــــــــــــــــــــــــره ها زیاد میشن دیوار اتاقــــــــــــــت پر از عکس میـــــــــــــــــــــشه ولی همیشه دلتــــــــــــــــــــــــ واسه اونی تنگ میشه که عکســــــــــــــــــــــــــــشو رو دیوار اتاقت نداری.................. - رنوشت رو میبافه ؟ کجاستـــــــــــــــــــــــــــ؟ میخوام بهش بگم اینی که واسه من بافته یقه اش تنگهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارم خفه میشمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش انقدر بچه بودیم که بزرگترین شیطنت زندگیمون نقاشی رو دیوار بود نه روی دل........... تا حالا فک کردی فرق بین کسی که با تیغ ریش میزنه با کسی که با ریش تیغ میزنه چیهههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟ ؟ بعضي وقت ها پروانه هاهم اشتباهي عاشق ميشن .......به جاي شمع گرد چراغ بي احساس خيابون ميچرخند ....خفه ميشن
وقتی کسی رو دوست داری این یه چیـزه ... وقتی کسی تو رو دوست داره این یه چیـز دیگس ... اما ...... وقتی کسی رو دوست داری ، که تو رو دوست داره این یعنی همه چیــز ...! +دارید همچین کسی رو؟
حال من خوب است،بزرگ شده ام...
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم
آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه،بین لبخند واشک،نامش"زندگیست"
راستی بهتراز قبل دروغ میگویم.
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
من بایادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم
با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دله خونه خرابم چه کنم
بی کسی یه عالمی داره
واسه ما یه عادته
دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده
چشم به راه تو میمونه همیشه غرق امیده
همیشه غرق امیده
آره این حال منه
طراح : صـ♥ـدفــ |